توضیحات
تفكر سياسي، پايگاه طبقاتي، آبادان، جنگ، شعلههاي پنهان و آشكار يك عشق قديمي، غنيمت، رشوه، تباهي. جمعه كه آمده است تا ناخداي مدرسه باشد. مرتضي، يدالله، نوري تن به جوخه مرگ سپرده. همايون، شريفه، آمنه، و دسيسههايي اگرچه از سر مهرورزي. فريدون. و شاهد كه زاده جنگ است و بيزار از تفنگ. حياط خلوت، خلوتي در حيات آدمهاست به هنگامي كه بيگانه با همه وقتهاي خويشند و بيگانگان زمان را بازميشناسند. (تقدير شده دربخش رمان، ادبيات، پايدري نامزد دريافت رمان اول بنياد گلشيري، آذر ??)